بخش قابل توجهی از محتواهای سایتها و رسانههای اجتماعی ماهیت تبلیغاتی دارند؛ اگرچه ممکن است در ظاهر چنین بهنظر نرسند. برای تولید چنین محتواهایی باید مهارتی بهنام کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی را بیاموزیم. در ادامه با من همراه باشید تا به شما بگویم کپی رایتینگ چیست و چگونه میتوانید تبلیغ نویسی در وب را بیاموزید.
کپی رایتینگ چیست و کپی رایتر کیست؟
کپی رایتینگ تلفیق هوشمندانهای از مهارتهای نویسندگی و فروش است و در سطحی بالاتر میتوانیم بازاریابی را نیز به آن اضافه کنیم. هدف از کپی رایتینگ نوشتن محتواهایی با هدف ترغیب و تشویق مخاطبان به انجام کار یا خرید محصول است. بهکسی هم که این فن و مهارت را بلد است در اصطلاح کپی رایتر و تبلیغ نویس میگوییم.
شما وقتی به یک کپی رایتر یا تبلیغ نویس تبدیل شوید، میتوانید با قلمی توانمند و جذاب و با اشرافی که به قواعد فروش و ترفندهای متقاعدسازی دارید، محتوایی آماده کرده تا مخاطبان پس از مطالعه آن تصمیم مهمی را بگیرند. این تصمیم میتواند خرید یک محصول، دانلود یک فایل، ارسال یک عکس و هر هدف دیگری که از نوشتن آن محتوا دنبال میکنید.
تقریبا از بدو پیدایش رسانهها (بهخصوص چاپی) کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی هم متولد شد. اگرچه در دهههای گذشته با ظهور وب، نحوه نوشتن محتواهای تبلیغاتی با توجه امکانات این بستر رنگ و بوی متفاوتی پیدا کرد. اما تبلیغ نویسی در وب با رسانههای چاپی یا بعضا دیداری و شنیداری از اصول و قواعد تقریبا یکسانی پیروی میکنند.
همانطور که در ابتدا گفتم در این مقاله بهطور ویژه به بحث تبلیغ نویسی در وب میپردازم و در پایان هم گریزی کوتاه به نوشتن محتواهای تبلیغاتی در نشریات و رسانههای چاپی خواهم زد.
کاربردهای تبلیغ نویسی در وب
کپی رایتینگ کاربردهای متنوعی در وب دارد. مثلا در سایتها صفحاتی وجود دارد که دقیقا باید آنها را با قواعد کپی رایتینگ بنویسیم. مانند صفحه معرفی کسب و کار (درباره ما)، تماس با ما، پیامهای صفحه اصلی و غیره.
همچنین در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، متن بیوگرافی و برخی دیگر اگر به کمک ترفندهای کپی رایتینگ نوشته شوند، بسیار اثربخشتر خواهند بود. اگر بهعنوان ادمین در اینستاگرام فعالیت تجاری دارید، پیشنهاد میکنم مقاله زیر را مطالعه کنید:
بخوانید: آموزش تبلیغ نویسی در اینستاگرام
جدای از مواردی که در بالا به شما گفتم، در بازار تولید محتوا از شما بهعنوان کپی رایتر انتظار میرود بتوانید برای سه حالت زیر محتواهای تبلیغاتی (شما بخوانید ترغیباتی!) جذاب و اثربخشی بنویسید:
- صفحات معرفی محصولات (کالا یا خدمات)
- رپورتاژهای آگهی
- صفحات فرود (Landing page)
صفحات معرفی محصولات (کالا یا خدمات)
کاملا واضح است که فروشگاههای اینترنتی و سایتهای خدماتی با هدف فروش محصولات راهاندازی شدهاند. در این سایتها یکی از مهمترین عواملی که باعث فروش و افزایش درآمد میشود، نحوه معرفی محصولات است.
اغلب ما تجربه خرید از فروشگاههای اینترنتی مانند دیجی کالا را داشتهایم. فرض کنید وقتی میخواهیم یک شارژر موبایل بخریم، بهطور کلی با سهحالت زیر روبرو هستیم:
- اطلاعات کافی از شارژر موبایل داریم و فقط وارد صفحه مربوطه شده و خرید را انجام میدهیم.
- مطمئن نیستیم که دقیقا چه شارژی نیاز داریم؛ پس توضیحاتی که در صفحه معرفی مدلهای مختلف ارائه شده را میخوانیم و در نهایت برای خرید یکی از آنها اقدام میکنیم.
- بهدرستی نمیدانیم برای خرید این محصول به کدام فروشگاه یا فروشنده اعتماد کنیم؛ مثلا جنس تقلبی به ما نفروشند و یا نکند پول بدهیم و کالایی بهدست ما نرسد و چندین مورد دیگر…
در هر سه حالت بالا آنچه به ما کمک میکند تا آسودهتر و راحتتر خرید کنیم، نوع محتوایی است که در صفحات معرفی این محصولات منتشر شده است. برخی خیلی کامل، جامع و ساده محصول را معرفی کردهاند و ما با همین توضیحات بهخوبی در مییابیم آیا این محصول برای ما مفید است یا خیر.
از توضیحات برخی دیگر نیز کامل سر در نمیآوریم! بهنظر میرسد تنها کاتالوگ محصول را ترجمه کرده و عینا منتشر کردهاند. تعدادی نیز خیال خودشان و ما را راحت کرده و اصلا توضیحی ندادهاند.
احتمالا این حالتها در زمان خریدهای حضوری از فروشگاهها برای شما آشناست. فروشندگانی که بهخوبی مشتریان را برای خرید راهنمایی میکنند. حتی اگر از آنها محصولی نخریم، نام و یاد آن فروشگاه در ذهنمان خواهد ماند. در مقابل فروشندگانی که هنگام مراجعه به آنها جواب سلام را هم بهزور میدهند!
برای آنکه بتوانیم برای هر محصول، فرقی ندارد کالا باشد یا خدمات، صفحه معرفی جذاب و اثربخشی بنویسیم، باید اطلاعات خوبی از محصول مانند مشخصات و کاربردها، مشتریان، نحوه خرید، جو حاکم بر بازار آن و غیره داشته باشیم.
در غیراینصورت محتوای خوبی از آب در نمیآید. مثلا فرض کنید من پشت پیشخوان فروش یک فروشگاه لوازم یدکی خودرو بایستم و با کمترین اطلاع از اجناس، آنها را بفروشم!
اگر مدیریت محتوای یک فروشگاه اینترنتی یا سایت خدماتی را برعهده دارید و میخواهید صفحات معرفی حرفهای برای محصولات آن بنویسید، حتما مقاله زیر را مطالعه کنید:
بخوانید: چگونه محصولات خود را معرفی کنیم؟ |راهنمای نوشتن صفحه محصول حرفهای
نوشتن رپورتاژهای آگهی
نوشتن رپورتاژ آگهی دومین کاربرد کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی است. رپورتاژ آگهی محتوایی است که از سوی یک برند، شخص و یا سازمان در رسانههای پرطرفدار منتشر میشود. از نوشتن رپورتاژها اهداف مختلفی دنبال میشود؛ مانند برندسازی، اثرگذاری روی افکار عمومی، تبلیغ مستقیم یا غیرمستقیم محصول، معرفی کسب و کار و غیره.
همچنین کارشناسان سئو و بازاریابی اینترنتی از طریق انتشار رپورتاژ در سایتهای معتبر و پربازدید، بکلینکهای با ارزشی برای ارتقاء رتبه سایت خود در گوگل میگیرند.
در رپورتاژهای آگهی بر خلاف پوسترها و بنرهای تبلیغاتی، برای گفتگو با مخاطب و اثرگذاری روی او فرصت بیشتری داریم. رپورتاژها میتوانند در قالبهای مختلفی مانند مقاله، گفتگو، معرفی مستقیم محصول و غیره نوشته شوند.
مقالات زیر دو نمونه از رپورتاژهای آگهی هستند که به سفارش مدرسه کسب و کار سیحامی و سالن آرایش و زیبایی مریم رئوف برای معرفی محصولات و خدمات آنها نوشتهام:
کلیک کنید: آنچه خانمهای باردار باید درباره رنگکردن کردن مو بدانند
کلیک کنید: چگونه یک برند ضدگلوله بسازیم؟
نوشتن یک رپورتاژ آگهی خوب به عوامل مختلفی همچون انتخاب رسانه، طراحی موضوع، شناخت مخاطب، زاویه دید و از همه مهمتر هدف آن وابسته است. برای آشنایی با نحوه نوشتن یک رپورتاژ آگهی خوب و اثربخش، مقاله زیر را بخوانید:
بخوانید: چگونه رپورتاژ بنویسیم؟ | نوشتن رپورتاژ آگهی به زبان ساده
نوشتن متن صفحات فرود (Landing Page)
در هر کمپین تبلیغاتی عموما صفحه جداگانهای در سایت (اغلب با ظاهری خاص و متفاوت) طراحی میشود تا کاربران بهروشهای مختلف به سمت آن هدایت شوند. در این صفحه بهطور شفاف از کاربر خواسته میشود کار خاصی انجام دهد. مثلا فایلی را دانلود کند و یا در ازای ارائه یک خدمت، کالا و یا هدیه اطلاعات تماسش را بدهد و هر چیزی شبیه به این.
بار اصلی طراحی صفحات فرود روی دوش برنامهنویسان و طراحان گرافیک است و محتوای آن را کپی رایترها مینویسند. گاهی کل محتوای یک صفحه فرود در حد چند جمله یا پاراگراف کوتاه است. اما همین هم باید خیلی جذاب، متقاعدکننده و اثربخش نوشته شود.
موفقیت و اثربخشی صفحات فرود با معیارهایی همچون «نرخ کلیک (CTR)» سنجیده میشود. در این حالت بررسی میکنیم چند درصد از کاربرانی که در صفحه وارد شدند، روی لینک موردنظر کلیک کردند. تجربه ثابت کرده یکی از مهمترین عوامل بالابردن نرخ کلیک به کیفیت محتوای صفحات فرود وابسته است.
مثلا هر کدام از جملات زیر برای ترغیب مخاطب به دانلود یک کتاب الکترونیک با موضوع مهاجرت به کانادا، میتواند واکنشهای متفاوتی را در ذهن کاربران ایجاد کند:
- برای کسب اطلاعات بیشتر درباره نحوه مهاجرت به کانادا روی لینک زیر کلیک کنید؛
- روی لینک زیر کلیک کنید تا میانبری یک ساله برای مهاجرت به کانادا به شما نشان دهیم؛
- با دانلود کتاب زیر ۱۰ هزار دلار در هزینههای مهاجرت به کانادا صرفهجویی کنید؛
- مسیر سه ساله مهاجرتتان به کانادا را با دانلود کتاب زیر آغاز کنید؛
- تا ورود به شاهراه مهاجرت به کانادا تنها یک کلیک فاصله داری! پس منتظر چه هستی؟!
برای آنکه بدانید برای نوشتن محتوای صفحات فرود باید به چه نکاتی توجه کنید، کافی است مقاله زیر را مطالعه کنید:
بخوانید: چگونه محتوایی اثربخش برای لندینگ پیج بنویسیم؟ | ۵ ویژگی محتوا برای صفحه فرود
—***—
تا اینجا با مهمترین کاربردهای کپی رایتینگ در وب آشنا شدیم. اما در ادامه میخواهم به شما توضیح دهم فارغ از ماهیت محتوا، برای نوشتن هر محتوای تبلیغاتی باید چه چیزهایی را بدانیم.
برای انتقال بهتر مفاهیم، آنها را به پنج اصل و ۱۰ قاعده کلی تقسیم کردهام. از طرفی هر محتوای تبلیغاتی شرایط خاص خود را دارد و بهعنوان یک کپیرایتر این هنر شماست که بتوانید اصول، قواعد و در سطحی پایینتر ترفندها را بهدرستی با هم درآمیزید. بدونشک این کار هم بدون تمرین و تجربه امکانپذیر نیست.
اصول پنجگانه کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی در وب
قبل از نوشتن هر محتوای تبلیغاتی باید پنج اصل را درباره آن بررسی کنیم. این کار به ما کمک میکند ذهنیت بهتری نسبت به خود محتوا و نحوه تولید آن بهدست بیاوریم.
شما با بررسی اصول پنجگانه و کنار هم قراردادن آنها به نتایجی میرسید که میتواند چارچوب کلی محتوا را برای شما ترسیم کند. زیرا بسیاری از ایدهها برای نوشتن محتواهای تبلیغاتی دقیقا از بررسی همین اصول بهظاهر ساده بهذهن ما خطور میکند. پس این مرحله از کار را جدی بگیرید.
اصل اول: شناخت هدف محتوا
هدف غایی هر محتوای تبلیغاتی کمک به فروش مستقیم یا غیرمستقیم محصولات یک برند است. مثلا وقتی برای یک محصول صفحه معرفی مینویسید، بهطور مستقیم روی فروش آن تاثیر میگذارید. اما نوشتن چند رپورتاژ آگهی با هدف برندسازی برای کسب و کار، میتواند مسیر را برای رشد فروش محصولات آن بیزینس هموارتر کند.
اهداف محتواهای تبلیغاتی بسیار متنوع هستند؛ از اعتمادسازی گرفته تا ایجاد یک ذهنیت خاص در ذهن مشتریان. مثلا چند سال پیش برای فعالیت تاکسیهای آنلاین مشکلات متعددی پیش آمد. مشاوران رسانهای برخی از آنها تصمیم گرفتند با انتشار رپورتاژهایی در رسانههای مختلف، نظر اذهان عمومی را نسبت به جنبههای مثبت کسب و کارشان جلب کنند.
در مثالی دیگر یک مجموعه آموزشی از من درخواست کرد برای معرفی یکی از دورههای آموزشی گرانقمیت آنها با چند میلیون تومان شهریه، صفحه تبلیغ بنویسم. در گفتگویی که با آنها داشتم، متوجه شدم این عزیزان انتظار داشتند با یک صفحه تبلیغ کاربران متقاعدشده و بهصورت آنلاین چند میلیون تومان پرداخت کنند!
آنها انتظار خوشبینانهای داشتند و بهنوعی فکر میکردند صفحه تبلیغ من قرار است معجزه کند. صرفا به آنها متعهد شدم صفحه معرفی دوره را بهگونهای بنویسم که کاربران کنجکاو شده و شماره تماسشان را در یک فرم برای تماس تیم فروش با آنها وارد کنند.
سپس هنر تیم فروش است که بتواند متقاضیان را بهصورت تلفنی یا حضوری برای ثبتنام متقاعد کنند. خوشبختانه این ایده جواب داد و آن مجموعه آموزشی توانست دوره یادشده را با تعداد قابل توجهی از متقاضیان برگزار کند.
پس همانطور که ملاحظه کردید هدف من از نوشتن این صفحه تبلیغ صرفا «تحریک حس کنجکاوی کاربران و ایجاد اطمینان برای ارائه شماره تماس جهت پیگیری تیم فروش» بود.
با این توضیحات میتوانیم برای هر محتوای تبلیغاتی یک یا چند هدف مشخص درنظر بگیریم؛ البته بخشی از تعریف این موضوع به کمک بررسی همزمان اصل دوم (شناخت مخاطب) امکانپذیر است. مثلا:
- ایجاد اطمینان از اصلبودن یک کاپشن برند در صفحه معرفی آن؛
- تشویق مخاطبان به خرید ارزانتر در یک بازه زمانی خاص با هدف جذب سریع نقدینگی برای آن کسب و کار؛
- ترسیم یک چهره مثبت از سرمایهگذاری در بورس بهجای خرید و فروش دلار در ذهن کاربران؛
- و دهها مورد دیگر…
اصل دوم: شناخت مخاطب
چوپانی میخواست دختر پادشاه را برای پسرش خواستگاری کند. دوستش پرسید چقدر به این وصلت خوشبین هستی؟ گفت خوشبختانه من که به این وصلت رضایت دارم و همین نیمی از مسیر است؛ فقط میماند آن نیمه دیگر که منوط است به رضایت پادشاه!
دقیقا این طرز تفکر بسیاری از فروشندگان و بهدنبال آن کپی رایترهاست. این افراد بدون شناخت از مخاطب با او بهگفتگو مینشینند و سادهلوحانه انتظار دارند همهچیز طبق روالی ذهنی آنها پیش برود.
به همین دلیل هر زمان خواستید با هر هدفی محتوا بنویسید، داستان سادهدلی این چوپان را بهخاطر بیاورید و سعی کنید مخاطب را بهخوبی بشناسید. در کپی رایتینگ توجه به دغدغهها، نیازها و خواستهها، پرسشهای ذهنی و مواردی مانند آن میتواند به شما کمک کند محتوای بسیار خوبی بنویسید.
مثلا مخاطبانی که بهدنبال خرید اجناس برند هستند، برایشان بسیار مهم است که به آنها «ثابت کنید» کفشی که میخواهند بخرند، حتما اصل است. این دست از مشتریان با گفتن اصلبودن کالا و با چند تا قسم و ادعای بیپشتوانه مجاب نمیشوند.
در مثالی دیگر همانطور که اطلاع دارید چند سالی است رسمی موسوم به جمعه سیاه (Black Friday) در بازار ایران رواج پیدا کرده است. در یک جمعه خاص اغلب کسب و کارها برخی محصولات خود را با تخفیفهای بسیار زیاد عرضه میکنند و به این شکل در یک روز حجم زیادی از فروش را تجربه میکنند.
دیده شده در سالهای گذشته یکی از دغدغههای اصلی مشتریان (بهخصوص هنگام خرید از سایتها) دریافت بهموقع کالا یا خدمات خریداری شده است. کسب و کارها بهدلیل ترافیک بالای خرید، نمیتوانند مثل روال عادی، سفارشها را در زمانهای متعهدشده تحویل دهند. همین موضوع باعث نارضایتی مشتریان میشود.
حال اگر مدیران کسب و کار برای این موضوع چارهای اندیشیدهاند، پس باید در صفحه تبلیغ این حراجی بهطور ویژه به آن پرداخت. اگر هم نه، یک کپی رایتر باهوش باید به این دغدغه مخاطب در صفحه مربوطه پاسخ دهد.
کپی رایتر بهتر است با ادبیاتی متقاعدکننده به مشتریان توضیح دهد که بهدلیل ترافیک بالای خرید امکان دارد تحویل برخی سفارشها بهجای سه روز، یک هفته طول بکشد. آنگاه مخاطب با آسودگی خاطر بیشتری خرید را انجام میدهد. مثلا این موضوع را میتوان به چند شکل زیر بیان کرد:
- دیر رسیدن بهتر از گرانرسیدن است!
- یک هفته انتظار به ۸۰ درصد تخفیف میارزه…!
- ۸۰ درصد تخفیف قطعی؛ اما یک هفته دیرتر تنها یک احتمال است!
با این توضیحات باید بگوییم مخاطبشناسی بحث گسترده و دقیق است و اندکی به هوشمندی و ذوق شما هم بستگی دارد. برای اینکه با دنیای هیجانانگیز مخاطب شناسی بیشتر آشنا شوید، پیشنهاد میکنم مقاله آموزشی زیر را حتما مطالعه کنید:
بخوانید: مخاطب شناسی در تولید محتوا | راهنمای شناخت مخاطب
اصل سوم: شناخت کالا / خدمات
کاملا واضح است که برای معرفی و فروش هر چیزی باید شناخت کلی و مناسبی از آن بهدست بیاوریم. برای کسب اطلاعات از محصول راههای مختلفی وجود دارد؛ از مطالعه کاتالوگ و راهنمای استفاده از آن گرفته تا مصاحبه با صاحب محصول.
در اینجا مهم ویژگیهایی از محصول یا کار است که برای مشتریان و مخاطبان مهم هستند و روی خریدشان و یا نحوه تعامل آنها تاثیر میگذارند. بعد باید این اطلاعات را در راستای خط سیر ذهنی مخاطب (بهگونهای که با آن ارتباط برقرار کند)، ارائه کنید.
مثلا فرض کنید یکی از تولیدکنندگان ظروف یکبار مصرف، لیوانهایی تولید کرده که ظرفیت آنها ۲۰ درصد از لیوانهای معمول بازار کمتر است. یک مصرفکننده عادی شاید متوجه این اختلاف ظرفیت نشود و حتی برای او چندان هم مهم نباشد.
اما اگر مشتری این محصول یک تیم برگزارکننده رویداد باشد که میخواهد به مخاطبان خود بهعنوان پذیرایی، آبمیوه طبیعی بدهد. احتمالا این ۲۰ درصد برای آنها مساله مهمی است.
زیرا میتوانید به آنها بگویید سفارش این لیوانها ارزانتر تمام میشود و از طرفی در مصرف آبمیوه هم صرفهجویی خواهد شد. بدون آنکه مخاطبان احساس کنند از کیفیت یا کمیت پذیرایی کاسته شده است.
در مثالی دیگر تصور کنید از طرف یک خیریه درمانی از شما خواسته شده متنی بنویسید تا مردم مبالغی را به این خیریه برای تامین هزینههای بیماران قلبی نیازمند کمک کنند. اینجا ما با هیچ کالا یا خدماتی روبرو نیستیم. بلکه از مخاطب میخواهیم کاری را انجام دهد.
پس باید ما بهخوبی با ابعاد مختلف این کار و سرنوشت پولهایی که مردم به این خیریه میپردازند، آشنا شده تا بتوانیم روی برخی ویژگیهای این کار تاکید کرده تا مخاطبان برای کمک به خیریه ترغیب شوند.
مثلا متوجه میشوید خیریه در پایان هر فصل صورتهای مالی را در سایتشان منتشر میکنند. شاید تاکید روی همین ویژگی کار نهتنها به مردم اطمینان میدهد که کمکهای آنها حتما بهدست بیماران نیازمند میرسد، بلکه متوجه میشوند این پولها دقیقا صرف چه اموری میشوند.
اصل چهارم: شناخت کسب و کار
خرید یک محصول یکسان از دو کسب و کار مجزا میتواند تجربه خرید متفاوتی را برای مخاطبان بهوجود بیاورد. این اتفاق دقیقا به تفاوت ماهیت هر دو کسب و کار مربوط میشود.
فرض کنید برای خرید یک مدل خاص از گوشی موبایل به بازار رفتهاید. در نهایت به دو فروشگاه میرسید که هر دوی آنها برای خرید آن گوشی شرایط یکسانی برایتان در نظر گرفتهاند؛ قیمت، گارانتی و خدمات پس از فروش همه یکسان است.
اما شما ترجیح میدهید به دلایل مختلف از فروشگاه الف خرید کنید؛ مثلا اعتبار بیشتر، برخورد حرفهایتر فروشندگان، دکوراسیون و تمیزی فروشگاه و غیره.
این موضوع به شخصیت برند و ماهیت خاص آن کسب و کار برمیگردد. چه بسا در یک محتوای تبلیغاتی، بیان ویژگیهای شاخص و مثبت آن کسب و کار به فروش بیشتر کمک میکند. چنین اطلاعاتی را میتوانید از طریق مطالعه رزومه کسب و کار، مصاحبه با مدیران و کارمندان آن و سایر روشها بهدست بیاورید.
اصل پنجم: شناخت رسانه
بخشی از ساختار و روایت محتوا از رسانهای که قرار است در آن منتشر شود، تاثیر میپذیرد. این رسانه میتواند سایت و صفحه اجتماعی خود کسب و کار باشد و یا سایت و نشریهای که میخواهید در آن رپورتاژ آگهی را منتشر کنید.
امکانات فنی، نوع و تعداد مخاطبان، سیاستها و رویکردهای کاری، ظاهر و غیره مواردی است که با بررسی آنها میتوانیم به شناخت مناسبی از رسانه برسیم.
مثلا اگر میخواهیم یک محتوای تبلیغاتی را در سایت خود منتشر کنیم، احتمالا لزومی ندارد چندان روی مواردی مانند اعتمادسازی و معرفی خودمان در محتوا مانور دهیم. زیرا بخشی از کاربران ما را مدتهاست دنبال میکنند و از طرفی دیگر بهراحتی میشود به صفحات دیگر آنها را هدایت کرد تا جواب برخی سوالات خود را بگیرند.
اما مثلا فرض کنید کار ما تعمیر سازهای موسیقی است و میخواهیم خدمات خود را در صفحه اینستاگرام یک نوازنده پرطرفدار معرفی کنیم. کل فضایی که در اختیار داریم، تنها بهاندازه یک پوستر و چند خط توضیح است. همچنین همزمان میتوانیم یک مطلب هزار کلمهای را در سایت یک آموزشگاه موسیقی منتشر کنیم.
حتما متوجه شدید که ماهیت مخاطبان و فضای حاکم بر این دو رسانه چقدر با هم متفاوت هستند و نمیتوانیم محتوایی یکسان با رویکردی مشابه برای هر دو تولید کنیم.
—***—
۱۰ فرمان کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی در وب
در نوشتن محتواهای تبلیغاتی دهها قاعده و ترفند وجود دارد. اما اگر جزء افرادی هستید که بهتازگی وارد این مسیر شدید، انتظار نداریم بتوانید همه آنها را یاد گرفته و در محتواها بکار بگیرید. زیرا این کار به تجربه و تمرین بسیاری نیاز دارد.
برای همین ۱۰ قاعده مهم و کلیدی را از میان این قواعد انتخاب کردم که اگر بتوانید در محتواهای اولیه آنها را بهخوبی بکار بگیرید، مسیر تبدیلشدن به یک کپی رایتر را خیلی پرقدرت شروع میکنید.
پس با درنظر گرفتن اصولی که پیشتر گفتیم، ۱۰ فرمان زیر را در نوشتن محتواهای تبلیغاتی اجرا کنید. رعایت این ۱۰ فرمان گامی کوچک در کپی رایتینگ و جهشی بزرگ برای کپی رایتری است! (فکر کنم نیل آرمسترانگ در گور لرزید! J)
۱) متقاعدسازی
نمیتوانیم در بحثی مانند کپی رایتینگ از مهارت فروش بهعنوان یک ستون اصلی یاد کنیم و از فن متقاعدسازی حرفی بهمیان نیاوریم. قواعد و اصول فروش در کپی رایتینگ به ما میگویند مسیر محتوا را برای حرکت مخاطب چگونه ترسیم کنیم و ترفندهای متقاعدسازی به ما کمک میکنند تا بتوانیم مخاطب را از پیچ و خمهای این مسیر بهسلامت رد کنیم.
زیرا در طول این مسیر در هر لحظه ممکن است مخاطب از ادامه حرکت منصرف شود. پس ما در سر هر پیچ و در هر بخش از مسیر محتوا باید او را به ادامه حرکت و رسیدن به مقصد، متقاعد و مشایعت کنیم.
مطالعات پژوهشگران باعث شده تاکنون دهها ترفند برای متقاعدسازی و تاثیر روی دیگران ابداع شود. اجازه دهید در این خصوص چند داستان جالب را برای شما روایت کنم:
داستان تجویز عینک
چند سال پیش برای معاینه چشمهایم به چشمپزشک مراجعه کردم. دکتر برای من عینک تجویز کرد و فروشگاهی را برای سفارش ساخت عینک به من معرفی و تاکید کرد حتما از آنجا عینک را تهیه کنم.
در سالن انتظار از منشی پرسیدم میتوانم عینکم را از جایی غیر از فروشگاهی که به من معرفی کردهاند، تهیه کنم؟ منشی پاسخ داد که کاملا امکانپذیر است. اما شاید وقتی عینک را برای بررسی دکتر بیاورم، او آن را تایید نکند و مجبور شوم وقت و هزینه بیشتری برای آمادهسازی عینک صرف کنم.
اما اگر عینک را به فروشگاه مورد تاییدشان سفارش دهم، احتمال خطا به حداقل میرسد و بر فرض بروز اشتباه، لازم نیست هزینه اضافه بپردازم. در همین گفتگوی کوتاه بهطور همزمان منشی از چندین ترفند متقاعدسازی مانند ایجاد ترس و اطمینان استفاده کرد و در نهایت تصمیم گرفتم به توصیه او عمل کنم.
داستان دو راهی ناهار و کارتون
بخاطر دارم روزی پسر خردسالم اصرار داشت بهجای ناهارخوردن، کارتون تماشا کند. اگر به او میگفتم حق تماشای کارتون ندارد و یا اول ناهار، بعد کارتون؛ بهاحتمال زیاد قبول نمیکرد و به تعارض برمیخوردیم.
پس بلافاصله با خندهرویی به او گفتم قبل از تماشای کارتون دوست دارد سوپ بخورد یا پلو؟ او هم سوپ را انتخاب کرد و با اشتیاق آن را خورد و سپس بهسراغ تماشای کارتون رفت.
در اینجا با اعطای حق انتخاب به او در یک چارچوب مشخص، مساله بهخوشی حل شد. از طرفی احساس قدرت پسرم را هم زیر سوال نبردم. این خودش ترفندی برای متقاعدسازی بود.
همانطور که ملاحظه کردید یادگیری ترفندهای متقاعدسازی و استفاده بجا و البته مثبت از آنها چقدر میتواند در پیشبرد کارها در زندگی شخصی و حرفهای کارساز باشد. اگر دوست دارید درباره متقاعدسازی و ترفندهای آن بیشتر بدانید، مقاله زیرا را مطالعه کنید:
بخوانید: ۱۰ تکنیک متقاعد سازی و کاربرد آنها در کپی رایتینگ
۲) معماری اطلاعات و روند محتوا
برای نوشتن محتواهای تبلیغاتی باید دقیقا مشخص کنید چه چیزهایی را میخواهید به مخاطب بگویید و چه چیزهایی را نمیخواهید. دانشجویان در کلاسهای کپی رایتینگ به دفعات از من میپرسند در یک صفحه تبلیغ بهمخاطب چقدر محتوا و اطلاعات بدهیم؟ پاسخ من: «به هر اندازه که لازم است.»
در محتواهای تبلیغاتی بههمان اندازهکه ارائه ناقص اطلاعات مضر است، انباشت اطلاعات هم میتواند روی اثربخشی محتوا تاثیر منفی بگذارد. بههمین دلیل همهچیز به نوع پروژه بستگی دارد و نمیتوانیم نسخه یکسانی برای همه بپیچیم.
حالا برای همین اطلاعاتی که تصمیم دارید به مخاطب ارائه کنید نیز باید روند مناسبی در نظر بگیرید. دقیقا اینجا بحث من سر تقدم و تاخر موضوعات است. آیا برای این هم قاعدهای وجود دارد؟ پاسخ من: «خیر؛ قاعده کلی و ثابتی نیست!» تجربه و شم کپی رایتری شماست که این موضوع را تعیین میکند. برای روشنترشدن موضوع به دو داستان زیر توجه کنید:
داستان اجاره دفتر کار برای دوستم
یکی از دوستان صمیمیام قصد داشت برای توسعه کسب و کارش در تهران دفتری راه بیندازد. بههمین دلیل از من خواست چند مورد را برای او پیگیری کنم تا در نهایت برای عقد قرارداد بهتهران بیاید.
به یکی از مشاوران املاک در محله موردنظر مراجعه و درباره کار دوستم و بودجهمان صحبت کردم. او ملکی را برای بازدید پیشنهاد کرد. بعد از بازدید از زیبایی دفتر و امکانات آن خوشم آمد. اما موقعیت خوبی نداشت و بد مسیر بود و به او گفتم این ملک را نمیخواهم.
مشاور محترم چند ملک دیگر در جاهای خوش مسیر نشانم داد؛ اما هیچکدام بهزیبایی دفتر اول نبودند. بههمین دلیل واقعا من را در دو راهی بدی قرار داد. دفتری زیبا در موقعیتی بد مسیر و دفتری بد نقشه و نامطلوب در یک خیابان خوش مسیر!
میدانستم دکوراسیون دفتر نسبت به مسیر برای دوستم ارجحیت دارد و این را مشاور املاک هم بهخوبی متوجه شده بود. پس تقریبا متقاعد شدم که همان دفتر اول را برای قولنامه بهدوستم پیشنهاد بدهم. اما در آخرین لحظه متوجه شدم در آن خیابان خوشمسیر دفاتر کار زیبایی (با اندکی هزینه بیشتر) میتوانم پیدا کنم.
پس قرار قولنامه را عقب انداختم و سرانجام مورد مناسبی برای اجاره و متناسب با بودجهمان در خیابان خوشمسیر منطقه پیدا کردم و از معامله با مشاور املاک اولی منصرف شدم.
او خواسته من را بهخوبی شناخت و بهکمک یکی از ترفندهای متقاعدسازی موسوم به «ایجاد اثر مرجع» و چیدمان ترتیبی درست برای بازدید ملکها، من را تا آستانه قولنامه ملکی برد که ظاهرا چند ماه بدون مستاجر مانده بود!
من نمیخواهم قضاوت کنم کار او درست بود یا غلط. ولی همین ماجرا نشان میدهد تقدم و تاخر ارائه اطلاعات و استفاده بجا از ترفندهای متقاعدسازی میتواند نتیجه کار را تغییر دهد.
داستان پروپزال محمد
چند سال پیش یکی از دوستانم به نام محمد برای توسعه کسب و کارش به سرمایه نیاز داشت. تا اینکه سرمایهگذاری به او معرفی شد و سرمایهگذار از محمد خواست تا طرح یا پروپزالی برای این کار بنویسد.
محمد پیشنویسی آماده کرد و برای مشورت و بهینهسازی آن بهدفترم آمد. طرح را آماده کردیم. محمد از من خواست قبل از ارسال با یکی از دوستان مشترکمان که اتفاقا سرمایهگذار ما را نیز بهخوبی میشناخت، مشورت نهایی را انجام دهیم.
ناگهان او با توجه به شناختی که از طرف مقابل ما داشت، پیشنهاد کرد کل طرح را از ۱۰ صفحه به تنها دو صفحه خلاصه کرده و در عوض پیشنویس قرارداد سرمایهگذاری را نیز به طرح پیوست کنیم. همچنین پیشنهاد کرد مبلغ سرمایه درخواستی را به بخش انتهایی طرح منتقل کنیم و چند مورد اصلاحیه دیگر که حسابی باعث تعجمان شد.
بسیاری از تغییرات مدنظر او برخلاف نمونههای رایج بود؛ چه از لحاظ حجم محتوا و چه از لحاظ روند آن. اما به او اعتماد داشتیم و میدانستیم دلایل محکمی برای پیشنهاداتش دارد. طرح را ارسال کردیم و سهروز بعد از دفتر او با محمد تماس گرفتند که با برای مذاکرات حضوری و عقد قرارداد نزد آنها برود.
ارائه حجم مناسب محتوا بههمراه رعایت روندها (براساس شناختی که از مخاطب بهدست آوردیم) به محمد کمک کرد سرمایه مدنظرش را جذب کند. نتیجه اخلاقی اینکه حتی برای نوشتن پروپزالها هم میتوان از مهارت کپی رایتینگ بهره برد.
۳) صحبتکردن به زبان مخاطب
بسیاری اعتقاد دارند کپی رایترها و کلا تولیدکنندگان محتوا باید «ساده» بنویسند. صحبت سنجیدهای است. اما من بهجای تاکید روی سادهگویی میگویم «صحبتکردن به زبان مخاطب». یعنی استفاده از ادبیات و تعبیراتی که مخاطب با آنها ارتباط برقرار کند تا درک بهتری از محتوا داشته باشد.
سادهگویی به ما کمک میکند ما یک مفهوم از حوزهای را برای مخاطب غیرتخصصی آن که لزوما پیشزمینهای از آن مبحث ندارد را بهگونهای بیان کنیم که او مبحث را درک کند.
اما همیشه و همهجا ما با مخاطب غیرتخصصی روبرو نیستیم. پس باید کلا به صحبتکردن به زبان مخاطب توجه کنیم که اتقاقا سادهگویی را نیز شامل میشود. به چند مثال زیر توجه کنید:
- در فروش کارت گرافیک کامپیوتر برای مخاطب غیرتخصصی میتوانیم بگوییم اگر کارت مدل الف را بگیری، بهراحتی میتوانی فلان بازی را انجام دهی. اما برای کسی که در کار سختافزار است، کافی است مدل کارت گرافیک و قدرت پردازش آن را بگوییم. او از این نوع بیان درک بهتری دارد.
- برای تبلیغ یک چاپخانه برای جامعه طراحان و ناشران کافی است بگوییم ما دستگاه چاپ افست چهار رنگ داریم. اما برای مخاطب عادی بهتر است بگوییم ما در چاپخانه میتوانیم کتابها و پوسترهای تمام رنگی در تیراژ بالا چاپ کنیم.
- برای فروش کولرهای جدید به مغازهداران میتوانیم جدول مشخصات کولرها و شرایط فروش را بفرستیم. آنها بهراحتی با مطالعه این جداول متوجه کارایی کولرها خواهند شد. پس لزومی ندارد طول و تفسیر دهیم. اما برای مخاطب غیرتخصصی دقیقا باید بنویسیم فلان کولر برای چه خانهای، در چه طبقهای و با چه مساحتی مناسب است.
پس بهعنوان یک کپی رایتر وقتی مخاطبان را بهخوبی بشناسیم، متناسب با آن از ادبیات، واژگان و بیان درستی استفاده میکنیم و بهاین صورت آنها با محتوای ما ارتباط برقرار میکنند.
۴) درگیرکردن احساسات
جمله معروفی در فروش است که میگوید: «انسانها احساسی خرید و منطقی توجیه میکنند.» انسان موجودی است که احساسات روی تصمیمات او بسیار تاثیر میگذارد. پس در یک متن فروش هر چه بتوانیم به این بعد انسانی توجه بیشتری کنیم، نتیجه بهتری میگیریم.
منظورم این نیست که مخاطب را احساساتی کنیم و برای او فیلم هندی بازی کنیم! بلکه برانگیختهکردن احساساتی مانند ترس، شادی، طمع، اعتماد به نفس، احترام، امید، قدرت، تعجب و غیره میتواند به اثربخشی بیشتر محتوای تبلیغاتی کمک کند. به چند عنوان و شعار تجاری زیر توجه کنید:
- چگونه یک فروشگاه اینترنتی مثل دیجیکالا داشته باشیم؟
- پارک ملت کجاست؟ روبروی رستوران یاس!
- هر پُک قلیان معادل مصرف ۱۰۰ نخ سیگار
- شما هم به جمع ۶۰۰ نابغه فروش بپیوندید
- آیا شما هم دوست دارید خالق چنین عکسهایی باشید؟
- با روزی ۲ ساعت کار، ۲ میلیون درآمد داشته باش!
۵) بیان دستاوردها
یکی از مواردی که در محتواهای تبلیغاتی باید بهطور مستقیم یا غیرمستقیم روی آن تاکید کنیم، بیان دستاوردهای مخاطب از خرید یک محصول است. این دستاوردها باید برای مخاطب کاملا ملموس و در اولویت باشد.
مثلا چند سال پیش در مترو فروشندهای دیدم که هولدر موبایل (نگهدارنده) میفروخت. او عنوان میکرد در صورتی که چنین هولدری در خودرو داشته باشید، هنگام رانندگی بهراحتی میتوانید موبایل را داخل آن گذاشته و بدون آنکه دستتان مشغول باشد و حواستان پرت شود، در حین رانندگی با موبایل صحبت کنید.
در اینصورت نه دیگر از جریمه خبری است و نه خطر تصادف شما را تهدید میکند. فکر کنم آن زمان که جریمه صحبت با موبایل حین رانندگی ۸۰ هزار تومان بود، این هولدرها را ۲۰ هزار تومان میفروخت. یک چهارم مبلغ جریمه و ظاهرا چند درصد هم از مغازهدارها ارزانتر.
در اینجا آن فروشنده بهخوبی با بیان دستاوردها و همزمان ایجاد حس ترس از بروز خسارت مالی و جانی و نیز توجیه حرفهای مبلغ آن، توانست تعداد زیادی از این هولدرها را بفروشد.
نکته کنکوریِ این مثال بیان دستاورد واقعی خرید هولدر است. افراد تازهکار بحث کاربرد یک کالا یا خدمات را با دستاوردهای آن یکسان در نظر میگیرند. کار این هولدرها نگه داشتن موبایل است و این دستاورد محسوب نمیشود؛ و بهتر است بگوییم برای مخاطب ملموس نیست.
برای کشف دستاورد هر محصول کافی است بررسی کنیم که مشتری به کمک آن چه تغییری در زندگیاش ایجاد میشود. شرکتهای زیادی برای طراحی سایت وجود دارند. اما برخی شرکتها بهجای تاکید روی بحث طراحی سایت، عنوان میکنند به مشتریان کمک میکنند کسب و کار اینترنتیشان را راه بیندازند و یا نسخه آنلاین فروشگاهشان را راهاندازی کنند.
۶) نمایش ویژگیهای مثبت
آیا پراید خودروی خوبی است؟ احتمالا یک صدا پاسخ میدهید: «خیرررر!» اما چرا بسیاری همچنان پراید میخرند و با آنکه از آن بد میگویند، همچنان سوارش میشوند؟
تنها یک دلیل دارد؛ تنها ویژگی مثبت پراید ارزانبودن و فاصله قیمتی آن نسبت به تمام خودروهای موجود در بازار است. همین یگانه ویژگی مثبت پراید است که در این سالها کمک کرده در بازار باقی بماند.
از این مثال پرایدی که فاصله بگیریم، باید بگویم یکی از مهمترین کارهای کپی رایتر برجستهکردن نقاط قوت محصول و ویژگیهای مثبت آن در نظر مخاطب است. آیا باید از بیان سایر ویژگیها صرفنظر کنیم؟ پاسخ منفی است. آنها را هم باید بیان کنید. چون در غیر اینصورت با مخاطب صادق نبودید و این برخلاف اخلاق حرفهای در کسب و کار است.
اما نقاط قوت را باید بهگونهای بیان کنید که اگر مخاطب برای خرید مردد بود، بتواند او را از تردید رها کرده و محصول را بخرد. اگر ما به محصولی که در حال معرفی آن هستیم، ایمان داشته باشیم که واقعا بهدرد مخاطب میخورد، پس این وظیفه ماست که به او در خرید بهتر کمک کنیم.
در اینجا باز هم بحث شناخت درست مخاطب مطرح میشود. زیرا کشف نقاط قوت هر محصول بهشدت به نوع مخاطب بستگی دارد. گاهی ویژگیهای مثبت یک محصول برای گروهی از مخاطبان، میتواند ویژگیهای منفی همان محصول برای گروه دیگری از مشتریان باشد.
مثلا کسی که میخواهد برای خرید خودرو ۲۰۰ میلیون تومان هزینه کند، نمیتوان او را برای خرید پراید بههمین راحتی متقاعد کرد. چون ممکن است او بهدنبال خودرویی با ایمنی بالا و ظاهری مدرنتر و امکاناتی متفاوتتر باشد.
۷) داستانگویی و روایتگری
انسانها با داستان خو گرفتهاند و هنوز هم در قرن ۲۱ نهتنها از جذابیت داستان کاسته نشده، بلکه محققان بازاریابی و فروش به تاثیر بسیار مثبت آن در کسب و کار پی بردهاند.
بههمین دلیل میتوانیم در محتواهای تبلیغاتی از ترفندهای داستانگویی و روایتگری استفاده کنیم. یعنی موضوعی را در بستر یک داستان پیش ببریم تا مخاطب محتوا را دنبال کرده و از آن تاثیر بپذیرد. از این قاعده میتوان بهخوبی در نوشتن رپورتاژهای آگهی استفاده کنیم.
ممکن است در برخی محتواها نتوانیم بهطور کامل از بیان داستانی استفاده کنیم. اما مثلا میتوانیم داستانها و روایتهایی از مشتریان یک محصول را در صفحه معرفی آن قرار دهیم. مشتریان از تغییراتی که بهواسطه استفاده از آن محصول تجربه کردهاند صحبت کنند و بکارگیری این ترفند میتواند علاوه بر افزایش جذابیت محتوا، روی متقاعدسازی مشتریان جدید هم تاثیر مثبت بگذارد.
احتمالا تاکنون با نمونههای بسیاری از این دست روبرو شدهاید؛ مانند:
- داستان موفقیت دانشآموزانی که در کلاسهای کنکور فلان موسسه شرکت کردهاند؛
- داستان شکلگیری یک محصول و تاثیر آن بر زندگی صاحب کسب و کار و سایرین؛
- داستان کشف یک مشکل و ارائه راهحلی در قالب تولید یک محصول؛
- و غیره.
۸) افزایش جذابیت (بَزَککردن محتوا)
خوشمزهترین غذاهای دنیا زمانی خوردنیتر میشوند که آشپزباشی آنها را تزئین کرده و با کلی مخلفات جنبی از جمله انواع دسرها، نوشیدنیها، ترشیجات و غیره سر میز غذا بیاورد.
در محتوا هم دقیقا مواردی مانند انتخاب عناوین مناسب، استفاده از مثالهای کاربردی و جذاب، بکارگیری المانهای گرافیکی و ویدئویی، تمثیل، چیدمان درست، بهرهگیری از تصاویر و عکسهای با کیفیت و جذاب و غیره باعث افزایش جذابیت و تاثیرگذاری بیشتر میشوند.
شما بهعنوان کپی رایتر باید بتوانید محتوا را بهخوبی بَزَک کنید. البته حواستان باشد در این کار زیادهروی نکنید. چون ممکن است حواس مخاطب را از روی اصل مطلب پرت کند.
اجازه دهید در این زمینه یک چارچوب کاملا شفاف برایتان ترسیم کنم: «در کپی رایتینگ هر چیزی که بهفروش کمک میکند باید در محتوا باشد؛ در غیراینصورت باید حذف شود.»
۹) خلاصهگویی
حتما ضربالمثل معروف «کم گوی و گزیده گوی» را شنیدهاید. هر چه بتوانیم محتواهایی خلاصهتر و مفیدتر بنویسیم بهتر است. در کپی رایتینگ این موضوع خود را بیشتر نشان میدهد. چون حجم مناسب محتوا، نقش تعیینکنندهای در متقاعدسازی مخاطب دارد.
پس گاهی با توضیح و تفصیل بیمورد محتوا، تنها حوصله مخاطب را سر بردهایم و یا چیزهایی به او میگوییم که بهدردش نمیخورد. استفاده از جملات کوتاه، بیان دقیق برخی مفاهیم، استفاده از تصاویر و طرحهای گرافیکی گویا بهجای متنهای طولانی، حذف توضیحات اضافه و غیره، روشهایی است که از آنها میتوانید برای خلاصهگویی محتوا استفاده کنید.
۱۰) دعوت به اقدام
هر محتوای تبلیغاتی باید در نهایت به یک دعوت به اقدام یا Call to Action (CTA) واضح و شفاف ختم شود. مثلا اگر صفحه معرفی محصول است، دقیقا باید در انتها یا جای مناسب دیگری از متن بهوضوح به کاربر بگویید که برای سفارش روی فلان دکمه کلیک کند.
اگر رپورتاژ آگهی نوشتهاید، دقیقا از مخاطب بخواهید که بعد از مطالعه چه کند. مثلا با شما تماس بگیرد و یا به فلان سایت مراجعه کند و هر چیز دیگری…
دعوت به اقدام واضح باعث میشود مخاطب را بهیک نتیجه مشخص برسانید و او را در وضعیت تصمیمگیری قرار دهید. محتوای تبلیغاتی بدون CTA شبیه بهزمانی است که در فروش حضوری، فروشنده درباره کالا کاملا توضیح میدهد و یکدفعه صحنه را ترک کند و مخاطب حیران و سرگردان در وسط فروشگاه رها شود. بیشک او راه خروج را در پیش میگیرد.
جمعبندی و نتیجهگیری
امیدوارم محتوای این مقاله که حاصل آموختهها و تجربیاتم در زمینه کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی در وب است، برای شما مفید بوده باشد. در ابتدای همه کلاسهای تبلیغ نویسی توصیه کلیدی به دانشجویانم دارم که آن را در انتهای مقاله با شما در میان میگذارم.
اگر واقعا میخواهید یک کپی رایتر توانمند و چیرهدست شوید، حتما روی مهارتهای فروش و بیان خود در فضای حقیقی کار کنید. بهعبارتی وقتی میخواهید محتوایی را با هدف فروش چیزی بنویسید، خود را یکبار در فضای فروش حضوری آن تصور کنید. این روش بهشما کمک میکند محتوای ملموستر و هدفمندتری بنویسید.
از شما میخواهم در قسمت نظرات این مقاله اگر تجربیات جالب و آموزندهای از چگونگی فروش (حضوری یا اینترنتی) دارید با سایر کاربران در میان بگذارید.
—***—
معرفی دوره جامع و غیرحضوری آموزش تبلیغ نویسی
اگر میخواهید کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی در وب را بهطور کامل و کاربردی و در یک فضای عملیاتی بیاموید، کافی است در دوره جامع و غیرحضوری آموزش تبلیغ نویسی شرکت کنید.
در این دوره میآموزید که چگونه صفحات معرفی حرفهای برای محصولات و خدمات نوشته و یا رپورتاژهای اگهی جذابی برای برندها در رسانهها بنویسید. یادگیری مهارت تبلیغ نویسی یا کپیرایتینگ به شما کمک میکند تا بهصورت پروژهای یا استخدامی با فروشگاههای و کسب و کارهای اینترنتی همکاری کنید. برای آشنایی با این دوره و ثبتنام در آن روی لینک زیر کلیک کنید:
بسیار عالی
با تشکر از مقاله مفید و کاربردیتان استاد
ایده هاتون بسیار جذاب هستن. کمپین هایی که داخل کانال تلگرامتون قرار میدید بی نظیرن. ممنون ا زحماتتون و مطالب مفیدتون
با سلام
مطالب خوب و کاملی ارائه فرمودید
سلام و روز بخیر
مقالات ارایه شده بسیار خوب و کاربردی بود
خداقوت میگم و آرزوی موفقیت روز افزون برای شما دارم
سلام وقت بخیر به استاد گرامی
بابت مطالب فوق العاده ای که در سایت قرار میدهید بسیار سپاسگزارم
و این مطالب بسیار کاربردی و مهم است و اجرای آنها و عمل کردن به آنها مهمتر
باز هم ممنونم از مطالب شما
سلام و روز بخیر
از مطالب ارزنده که در سایت قرار دادهاید متشکرم